توی همین زندگی کوتاه تا الان، چهار یا پنج تا تجربه به دست آوردم که خیلی کلیدیه؛ البته شاید بشه گفت به همون نسبت که ما چیزی نیستیم و کارهای نیستیم توی عالم، تجربههامون هم خرد و کوچولو موچولوئه و اما وقتی نگاه میکنم میبینم فلان مسئله رو خوبِ خوب میفهممش و قشنگ نشسته به جونم، میفهمم آهان این دریافت من از زندگیه.
حالا فکر کردید همهش رو الان لیست میکنم؟ حاشا و کلا :)) به این ارزونیهام نیست.
یکیش اینه که برای آدم عصبانی نباید خوراک درست کرد. خوراکِ آدم عصبانی، عصبانی، بیقرار، داغون کردن دیگرانه. کسی که خیلی حس حقارت میکنه درونش به هر دلیل، یا محدودیتش خیلی زیاده و با این ماجرا هی ور میره توی ذهنش، خشم پیدا میکنه. خشم مثل آتشه، هیزم میخواد برای سوختن. پیش آدم عصبانی، چه مادره، چه همسره، چه همکاره، هیزم نباش. یعنی چی آقا جان؟ یعنی بذار بزنه، بشکنه، نعره بکشه، خودش رو بزنه، سکوت کن. نه سکوتی که معلوم باشه داری خودت رو میخوری از درون. سکوتِ دریایی. یعنی طرف هر کاری میکنه بذار حس کنه داره سنگ ریزه میریزه توی دریا. بذار حس کنه کارش لگد زدن به یه سنگ دویست کیلوییه؛ هیچی به هیچی؛ تو هم داری عین اونایی که نمیشنون به زندگیت ادامه میدی. نگو بذار جوابش رو بدم بفهمه. یه چیزی بگم نگه لالی. کل کل نکن. نمیفهمه. فقط تو نقش هیزم رو به عهده میگیری برای بیشتر و بیشتر الو گرفتن اون. اگر ظرفیت صحبت داشت، تو زمان آرامش، حرف بزنید. نداشت که هیچی.
دغدغههات و تمرکزت رو از حوزهی خوب است چه بشود ها خارج کن. روی چیزهایی تمرکز کن که خلل ناپذیرند و انکار ناپذیرند و با خوشی و ناخوشی دنیا و اهلش، از بین نمیرن. تمرکزت رو بذار روی آخرت. روی سرای باقی. اولش به نظر شعار میرسه ولی آخرش همینه نسخهی کاربردی. این آدمی که عصبانیه بزنه بتره همه چی رو، چه دخلی به تو و آخرتت داره؟ و مگه وقتت اضافه اومده که هی بشینی غصه بخوری چرا با من اینجوری حرف زدن، چرا بهم توجه نکردن. ولش کن. بعد یه مدت میبینی، هر کی هر کاری خواست باهات بکنه، فقط وقتش رو تلف کرد!
یکی از استادای من میگفت، احترام و احسان و رعایت حد و حدود به جای خودش واجب، اما هیچ کس حتی پدر و مادر (دیگه شما بگیر برو تا تهش) ما حق نداره به خاطر فشار روحی، ناراحتی و گرههای شخصیتی و روحی که وقت نذاشته برای اصلاحش، روحمون رو با چاقو بتراشه. اگر 60 درصد شرایط باب میلت نیست، 40 درصد دیگه رو که نگرفتن ازت، از همون لذت ببر. کتاب بخون، فیلم ببین، کیف وجود آدمهایی که میتونی دوستشون داشته باشی رو ببر. بذار اونی که عصبانیه این دو روز دنیا رو زهرمار خودش بکنه. طوری نیست.